یافارس الحجازادرکنی عشقست ابوالفضل

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ یافارس الحجازادرکنی عشقست ابوالفضل خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

حاج سعيد حداديان

نوحه 1                    دانلود

نوحه 2                دانلود

حاج محمود کريمي

نوحه 1                دانلود

نوحه 2                دانلود

حاج مجيد بني فاطمه

نوحه 1                دانلود

 نوحه 2               دانلود

 

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 13:47 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

در زیارت ناحیه مقدسه که از امام زمان (ع)نقل شده ان حضرت خطاب

به حضرت عباس(ع)چنین می گوید:سلام بر ابوالفضل عباس فرزند

امیرالمومنین:و انکه جانش را نثار برادرش کرد.انکه دنیا را وسیله اخرت

قرار داد.انکه فدای برادرش شد.انکه نگهبان بود و سعی بسیار کرد تا اب

به لب تشنگان برساند.انکه دو دستش در راه جهاد فی سبیل الله قطع

گردید.و خدا لعنت کند دو قاتل او (یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل را)

 در این فراز امام مهدی (روحی فداه)به پنج فضیلت از فضایل حضرت

عباس اشاره نموده است.

شجاعت حضرت عباس در بین اصحاب امام حسین(ع)بی نظیر

بود.چگونگی شهادت او و رجزهای او و جهاد او با دو دست بریده همه

بیانگر اوج صلابت و شهامت او است.او تنها به سوی اب فرات رفت و در

برابر تعداد زیاد ی از دشمن قرار گرفت و صف انها را در هم شکست و

خود را به فرات رسانید.

روایت است که :هنگامی که وسایل غارت شده از شهدای کربلا را به

شام نزد یزید بردند در میان انها پرچم بزرگی بود .یزید و حاضران دیدند

همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولی دستگیره ان سالم است

پرسید :این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟

گفته شد:عباس بن علی (ع)انرا حمل میکرد.یزید از تعجب چند بار بلند

شد و نشست و گفت:به این پرچم بنگرید که بر اثر صدمات و ضربات هیچ

جای ان سالم نمانده جز دستگیره ان که پرچمدار ان را با دست حمل

می کرده است یعنی سالم ماندن دستگیره نشان می داد که پرچمدار

تیرها و ضرباتی را که بر دستش وارد می شد تحمل می کرد و پرچم را

رها نمی ساخته است.

عبدالله. عثمان و جعفر هر سه برادران حضرت عباس و فرزندان حضرت

علی(ع) بودند که در روز عاشورا هر سه شهید شدند.

وقتی تمام یاران حسین (ع)شهید شدند حضرت عباس نزد برادر رفت و

اجازه جنگ خواست حضرت به او فرمود:برو برای این کودکان لب تشنه

اب بیاور.در روایتی امده که عباس داخل خیمه ای شد که مخصوص

مشکهای اب بود و دید کودکان از شدت تشنگی مشکهای نم دار را بر

شکمهای خود می کشند بلکه از شدت تشنگی انها کم شود .حضرت

به انها فرمود : نور دیدگانم صبر کنید می روم برایتان اب می اورم و در

هنگام وداع با برادر رو بر اسمان کرد و عرض کرد:(خدایا می خواهم در

وعده ام برای اوردن اب وفا کنم سپس پیشانی امام را بوسید و به

سوی فرات حرکت کرد.تعداد زیادی نگهبان فرات بودندکه حضرت به انها

حمله کرد و تعداد زیادی را به هلاکت رساند.و خود را به اب رساند نزدیک

اب شد کفی از ان را برداشت و به اسبش داد و کفی دیگر برداشت  و

خواست بیاشامد به یاد لب تشنه برادرش افتاد و اب را ریخت و مشکش

را پر کرد از اب ولی خود از ان نیاشامیدو با خود گفت به خدا قسم اب

نمی خورم تا زمانی که برادرم تشنه است و یاد وصیت پدر افتاد که در

لحضه اخر به او فرموده بودند که پسرم در روز عاشورا که بر شریعه اب

وارد شدی مبادا اب بیاشامی با اینکه برادرت تشنه است

پر کرد مشک و پس از اب بر گرفت می خواست تا که نوشد از ان اب

خوشگوار

برود خطاب کرد که ای نفس اندکی  اهسته تر که مانده حسین تشنه

در قفا

عباس بی وفا تو نبودی اکنون چه شد؟ نوشی تو اب و مانده حسینت در

انتظار

شد با لبان تشنه از اب روان برون دل پر زجوش و مشک بدوش ان

بزرگوار

کردند جمله حمله بر ان شبل مرتضی یک شیر در میانه گرگان بی

شمار

یکتن کسی ندید و چند ین هزار تیر یک گل کسی ندید و چندین هزار خار

وقتی که دستهای حضرت جدا شد  هنوز به دشمن حمله می کرد تا

اینکه ظالمی با گرز اهنین برسر مبارکش زد و ان را شکافت و ان هنگام

که بر زمین افتاد صدا زد  ای برادر برادرت را دریاب

امام حسین(ع) مانند شهاب به بالین عباس شتافت او را غرق در خون

دید که پیکرش  پر از تیر شده و دستهایش از بدن جدا گشته و

چشمهایش تیر خورده اند با کمر خمیده به عباس نگریست و سپس در

بالین او نشست و گریه کرد تا عباس به شهادت رسید. فرمو د:اکنون

کمرم شکست و تدبیر از کفم رفت و هنگامی که می خواست پیکر به

خون کشیده برادر را به خیمه ها ببرد حضرت عباس عرض کرد: مرا به در

خیمه ها مبر برادرم چون از روی سکینه و بقیه خجالت می کشم که

نتوانستم برایشان اب ببرم مرا بر در خیمه مبر برادرم چون من علم دار

لشگرم نمی خواهم که بقیه مرا اینگونه ببینند و صبرشان اندک

شود.امام جنازه عباس را در کنار علقمه گذاشت و به سوی خیمه ها

باز گشت.هنگامی که سکینه پدر را دید از او پرسید از عمویم عباس خبر

نداری قرار بود برایمان اب بیاورد امام فرمود: دخترم عمویت شهید شد

صدای شیون سکینه و زینب و سایر بانوان حرم بلند شد .شکستگی و

غم عمیق در رخسار حسین(ع) نمایان شد گریه شدیدی کرد و صدا زد

اه برادرم اه عباسم اه میوه دلم .

زبان حال حضرت عباس

کنار نهر علقمه عدو به دور من همه ایا عزیز فاطمه حسین بیا برادرم

حسین به جان اکبرت نظر بکن برادرت که کشته شد برادرت حسین بیا

برادرم

نه دست در بدن مرا نه حالت سخن مرا نه غسل و نه کفن مرا حسین

بیا برادرم

زبان حال امام حسین

چسان به خیمه و حرم خبر دهم به خواهرم که کشته شد برادرم اه ز

بی برادری نه دست در بدن تو را نه حالت سخن تو رانه غسل و نه کفن

تو را اه زبی برادری

ای جان برادر کمرم بین شده خم چو جراحت که بر این قامت رعنا امد

ای کشته راه داور من ای پشت و پناه لشگر من

ای نور دو دیده تر من عباس جوان برادر من

برخیز که من غریب و زارم بی مونس و یارو غم گسارم

غیر از تو برادری ندارم عباس جوان برادر من

برخیز گذر به خیمه ها کن غمخواری ال مصطفی کن بر وعده خویش وفا

کن دیدی که فلک به ما چه ها کرد ما را به غم تو مبتلا کرد کی دست

تو را زتن جدا کرد گفتم که در این جهان فانی شاید که تو بعد من بمانی

زینب به سوی وطن رسانی

(سوگنامه ال محمد)

 خداوندا تو را به دستان بریده ابوالفضل عباس قسم می دهیم که

گناهانمان را بریزان و ابرویمان را مریزان

امین یا رب العالمین

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 13:47 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

شناسنامه حضرت ابوالفضل علیه السلام

عباس بن علی ( علیه السلام) پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام)، مادرش فاطمه‏ ام‏ البنین و کنیه‏ اش ابوالفضل و ملقب به قمر بنی‌ هاشم و سقای کربلا است . حضرت ابوالفضل در چهارم شعبان سال 26 هجری متولد شد. «عباس‏» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود . وقتی‏که سوار اسب می ‏شد، پاهایش به زمین می ‏رسید . او علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین ( علیه السلام) در میان همه جوانان و رجال اهل‏بیت ( علیه السلام) نظیر نداشت. در جنگ‏های صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت.

به خاطر سیمای جذاب و نورایش، او را «قمر بنی هاشم‏» می‏ خواندند و به خاطر آوردن آب به خیمه‏ ها، «سقا» لقب یافت .

امام سجاد ( علیه السلام) می‏فرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دست هایش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز می‏کند . چنانکه خداوند برای جعفر بن ابیطالب قرار داده است .» حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود . (1)

همسر و فرزندان حضرت عباس علیه السلام

 

پیوند مقدس حضرت عباس علیه ‏السلام با لبابه دختر عبیداللّه‏ بن عباس، نقش مهمی در شخصیت او داشت ؛ ایمان نهفته در اعماق قلب وی را استحکام بیشتری بخشید، برکاتی ارزشمند به جای گذاشت و فرزندانی کوشا و شکیبا که هر یک صحیفه‏ ای از فضیلت «ابوالفضل» بود، پدید آورد. عبیداللّه‏، نخستین پسر او، قاضی مکه و مدینه شد و فرزندان او همگی از عالمان برجسته شیعی گردیدند. عظمت عبیداللّه‏ چنان بود که امام سجاد علیه ‏السلام او را تربیت نمود و سپس دخترش خدیجه را به ازدواج او درآورد. فضل، دیگر فرزند قمر بنی هاشم است که گستره دانش او زبانزد همگان بود؛ به گونه‏ای که برخی از خردورزان، کنیه ابوالفضل را برای حضرت عباس علیه ‏السلام ، برخاسته از وجود این فرزند با فضیلت دانسته ‏اند. دیگر فرزند او، محمد بود که در واقعه کربلا، در سن پانزده سالگی جام شهادت را نوشید. (2)

 

برادران حضرت عباس

 

حضرت عباس دارای سه برادر بود بنام‏های: جعفر، عبدالله و عثمان، که تمامی آنان در روز عاشورای سال 61 ه در رکاب برادر و سرور خود سیدالشهدا حضرت امام حسین علیه‏ السلام  شربت شیرین شهادت نوشیدند. (3)

 

مرقد مطهر حضرت عباس علیه السلام

 

مرقد مطهر حضرت ابوالفضل العباس در نزدیکی قبر برادرش امام حسین علیه السلام در کربلاست.

 

 

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 13:47 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 13:47 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

از دروغ بپرهیز هر چند کوچک باشد یا بزرگ،جدی باشد یا شوخی.

 

سخنی در وصف منزلت حضرت: روز قیامت همه شهدا به مقام و منزلت حضرت ابوالفضل(ع)غبطه می خورند.

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 13:47 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

هر چه داريم همه از كرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف كم عباس است

نور بر شمس و قمر ماه بني هاشم داد

عرش يك ذره ز خاك قدم عباس است

نه فقط خلق زمين عبد و غلامش باشند

بخدا خيل ملائك حَشَم عباس است

شيعه از كينه دشمن نهراسد هرگز

دين ما تحت لواي علم عباس است

در صف حشر علمدار شفاعت زهراست

علم فاطمه دست قلم عباس است

نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو

عشق ديريست كه در پيچ و خم عباس است

اي كه حاجت ز حسين ميطلبي دقت كن

پرچم شاه به سوي حرم عباس است

كاشف الكرب كه غم از دل عالم ببرد

لب خشكيده شش ماهه غم عباس است

بر روي قوس فلك جلوه خون گاه غروب

زخم شمشير به ابروي خم عباس است

 

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 13:47 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

خدای ماfont>یه پروانه
روی گلی می شینه
چشمای من پروانه رو می بینه
می پرسه از اون یه سوال ساده :
(اون کیه که به گل قشنگی داده به بال تو
خالای رنگی داده !)
من می دونم پروانه هم می دونه
خدای ما خدای مهربونه
 

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 8:32 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

هدیه


خدایا  خدای خوبم!
خدای مهربونم!
می خوام بیام به خونه ت
یه شب پیشت بمونم
اگر بیام پیش تو
برات یه هدیه دارم!
خودت که خوب می دونی
چه هدیه ای می آرم!

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 8:32 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

 

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 8:32 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 8:32 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 8:32 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 8:32 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

      div>

[ 28 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 8:32 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

فرض کن حضرت مهدی به زودی ظاهر گردد.

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان

گردد؟

لقمه ات در خوراو هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه وسالم زهمه داراییت.انقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو راچک کند؟

باچنین شرط که در حافظه اش دست نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران*میتوان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟

اللهم عجل لولیک الفرج

[ 25 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 10:39 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

 

فاطمیه امدوان همدم ومونس کجاست؟

شمع میپرسد زپروانه گل نرگس کجاست؟

در عزای مادرت یا بن الحسن یکدم بیا تا نپرسند این جماعت بانی مجلس کجاست؟

شادی حضرت فاطمه وظهور اقا امام زمان7 صلوات بفرستید

اللهم عجل لولیک الفرج

 

[ 22 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 15:41 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

برمهدی وانهاله نورش صلوات*برخال لب وجام ظهورش صلوات*بی پرده همه انس وملک میگویند*برسال ومه ووقت ظهورش صلوات

[ 21 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 21:10 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

[ 21 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 21:6 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

فرمان و اراده ي پروردگار چنين بود، تا عظمت و مقام والاي مهماني که قدم به آسمانها مي گذاشت، بر اهل آسمان و مقربان درگاه الهي بيش از پيش نمودار گردد.

خداوند به فرشتگان آسماني فرمود:

- اي ملائکه! چهار سؤال از شما پرسيده ام که چهار هزار سال است معطل مانده ايد و نتوانسته ايد پاسخ آنها را بيابيد. اما امشب، حبيب من، محمدبن عبدالله مهمان شما گشته است. از او بپرسيد تا ياد بگيريد.

فرشتگان الهي دانستند که عزيزترين و محبوب ترين انسانها در نزد خداوند، نزد آنها آمده است و براي همين، عزيزترين و مقرب ترين فرشتگان خداوند را برگزيدند تا هر کدام از آنها، يک سؤال از محمد (ص) بپرسد. اين چهار فرشته ي برگزيده، جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل و عزرائيل بودند.

اولين پرسش، توسط اسرافيل مطرح گرديد:

- اگر انسان گناهي انجام دهد، چه عملي به جا آورد تا خداوند، گناهش را بيامرزد؟

پيامبر خدا جواب داد:

- سه چيز موجب آمرزش گناهان است:

اول، وضو گرفتن در هواي سرد و با آب سرد، به شرط اينکه انسان، وضو را با شادابي و رضايت بگيرد.

دوم، شرکت در جماعت مسلمانان، که بهترين جماعت مسلمانان، جماعتي است که براي نماز تشکيل شود.

سوم، انسان گناهکار بايد عاشق و علاقه مند به نماز باشد؛ به گونه اي که پس از انجام هر نماز، انتظار و شوق به جا آوردن نمازي ديگر را داشته باشد.


 


 

سپس، ميکائيل پيش آمد و پرسش دوم را مطرح کرد:

- انسان، چگونه مي تواند به مقام ارجمند و والا دست يابد؟

پيامبر در پاسخ به پرسش ميکائيل گفت:

- به دست آوردن مقام ارجمند و والا نزد انسان، در انجام سه کار قرار دارد:

اول، غذا دادن به مؤمنان و اطعام آنها.

دوم، سلام بر مؤمنان و پاسخ مناسب دادن به سلام آنها.

سوم، موفق شدن به انجام نماز شب.

سومين فرشته ي مقرب الهي که پرسش خود را مطرح کرد، جبرئيل بود:

- اي رسول خدا! راه دستيابي به نجات از خطرهاي دنيا و آخرت در چيست؟

پيامبر در پاسخ جبرئيل گفت:

- مردم در سه چيز مي توانند از خطر دنيا و آخرت، رهايي يافته و رستگار شوند:

اول، بايد به طور آشکار و پنهان، از خداوند بترسند و مخالفت با او نکنند.

دوم، در همه حال (فقر و غنا) قناعت پيشه کنند.

سوم، در هر کار و هر زمان از عمر خويش، عدالت داشته باشند.

آخرين فرشته اي که پرسش خويش را فاش مي ساخت، عزرائيل بود:

- اي رسول خدا! چه چيز باعث هلاکت انسان و سقوط او در جهنم است؟




پيامبر به عزرائيل پاسخ داد:

آنچه موجب هلاکت انسان و گرفتار شدن او در آتش دوزخ است، سه چيز است:

اول، بُخل؛ اگر صفت بخل در کسي باشد و او پيرو اين صفت زشت باشد و از آن متابعت کند.

دوم، هواي نفس؛ چنانچه انسان از هواي نفس خودش پيروي کند.

سوم، عُجب؛ اگر کسي خودبين و خودپسند باشد و کارهاي خوبي که انجام مي دهد، در نظرش جلوه کند و او را دچار غرور سازد.

 

[ 20 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 16:55 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

بر چهره دلربای مهدی صلوات

[ 20 / 1 / 1391برچسب:,

] [ 15:39 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه